بابا از بعد از عروسی من نتونستن از خونه بیرون برن جز دکتر ؛ مادرِبابا برای عروسی من اومده اینجا ، گیرداده که بریم عبدالعظیم !!!! دیروز عصر بابا و مامان بردنش ... میگن زیارت عدالعظیم کم از زیارت سیدالشهدا نداره ، خدایا به حرمت سیدالشهدا حال بابا
خوب بشه ، ریه شیمیایی بابا طاقت نداره :((((((
ما هم طاقت درد بابا رو نداریم ، طاقت خیلی چیزای رو ندارم که زبونم لال نمیخام حتی بگم ، سرفه های وحشتناک و نفسی که بالا نمیاد ...
خدا خدا خدا ... شکرت
... عاشقتم خدا ......برچسب : نویسنده : 7san-armd بازدید : 227