امروز مفصل شرح مشکل یکی از عزیزان نزدیکمون رو شنیدم از مامان ... انقدر غصه دار شدیم که به قول مامان مریضی خودشون یادشون رفته .
ینی یکی یکی نمیادا ، ده تا ده تا هوااار میشه سرمون ! این قضیه جدید که پیش اومده خیلی خیلی دردناکه ، خدایا ب حق آیه های قرآن مشکل این عزیز ما رو حل کن ... پای آبروش درمیونه ...
رسماً دیگه اًب خوش از گلومون پایین نمیره تا این مشکل حل بشه .
چرا نمیشه ۴-۵ ماه ممتد ما خوش باشیم بدون غم و غصه ؟ من از شما میپرسم جناب خدا !
+ عصبی
+ خسته
+ کلافه
+ نگران
+ داغون
+ له
+ پریشون
اینها همش منم ، حال من در همین لحظه !
دارم یواش یواش خیلی قاطع و محکم ، نا امید میشم ، از خیلی چیزا ... امیدوارم آخرین پله نا امیدی م از خدا باشه ، امیدوارم ب این زودیا به پله آخر نرسم . امیدوارم خدا هرچه زودتر آرامش به زندگی مون برگردونه ... نا امیدی از رحمت خدا گناه بزرگیه ، سنگینه ، دردناکه ، ندیدین بزرگی و عظمت خداست ، ولی اگه خط به خط اتفاقات این سالها رو برای کسی تعریف کنم ، قطعا بهم حق میده ! ینی از دید انسان و ادمیزاد حق با منه ، و خب من که دید خدایی ندارم ! خدا هم نیستم که بدونم فردا چی میشه ! در لحظه زندگی میکنم و در لحظه نا امید میشم ... خدایا کمک کن به پله آخر نرسم و به سیم آخر نزنم ... خودت خووووب میدونی چی میگم ؟! دیگه باید چی میشد چطور میشد چکار میکرد ؟ ...
خدایا ، با دلِ خون شده و قلبِ شکسته و فکرِ خسته و روح و روانِ آشفته؛ شکرت !
... عاشقتم خدا ......برچسب : نویسنده : 7san-armd بازدید : 390