امروز بابد ی غورباقهء گنده رو قورت میدادم !
صبح از ۶ بیدار بودم و منتظر که ساعت ۸ بشه از خونه بزنم بیرون .
یک ربع آخر انتظارم چرتم برد و با صدای مامان بیدار شدم و دیدم واویلا ۸ گذشته
بدوبدو داشتم حاضر میشدم که شنیدم مامان میگن عجب برفی میاد :|
لباسام تنم بود و آماده شده بودم که برم ، شاید اگه زودتر فهمیده بودم برف میاد قرار رو کنسل میکردم و نمیرفتم ، مثل دوهفته قبل که سه شنبه برف اومد و همین قرار رو کنسل کرده بودم .
خلاصه رفتم و ... خداروصدهزار مرتبه شکر غورباقه رالی هم قورت داده شد و خوشحااااااال برگشتم خونه :)
خدایا شکرت .
... عاشقتم خدا ......برچسب : نویسنده : 7san-armd بازدید : 249