بدن پوشالی

ساخت وبلاگ

بعد اون رژیم سنگین و وحشتناک که بیشتر شبیه اعتصاب غذا بود تا رژیم ، بدنم خیلی ضعیف شده ! حس میکنم مث پفک شدم که تا ی قطره اب یا یکم بخار بهش میخوره خمیر و له میشه ، منم با ی نسیم سرمامیخورم !

پشیمون نیستم اما خودم کردم که لعنت بر خودم باد !

هرچند که این روزها بیشتر از توانم از خودم کار میکشم و شبها از شدت خستگی و کوفتگی خوابم نمیبره ، خیلی خوب بخوابم ۳-۴ صبحه و ازونور ۶ مث خروس بیدارم !

کارشرکت هست کار اداره هست کار تزم هست دنبال خونه میگردیم خریدای وسایلام هست فکر چیدمان خونه هست فکر کارای پَس و پیش عروسی هست فکر دفاع هست

همه اینا قابل تحمل برام ، تاحالا که دوویدم و رسیدم ...

اما ، اینکه داداش دور از وطنم تو ولایت غربت ، پیام میده که دارم تو تب میسوزم ... له میکنه منو ... پیامشو که خوندم زدم زیرگریه ، ته تغاری تنها تو تب میسوزه و ما نیستیم که دورش بگردیم . دکترای بز خارجکی ام تا دورازجون رو به موت نباشی قرص نمیدن که ، میگن برو استراحت کن !

این تن و بدن پفکی من ، تحمل اینهمه فکرو داره اما تحمل بیماری عزیزانمو نداره ...

خدایا به چی قسم بدم که عزیزدلم حالش خوب باشه و زود این سرماخوردگیش بگذره و دوباره سرپا بشه ؟ داداشم نور چشامه ... خدایا چشام کم نور شد وقتی گفت حالش بده ...

اللهم اشف کل مریض ... عاشقتم خدا ......

ما را در سایت ... عاشقتم خدا ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7san-armd بازدید : 258 تاريخ : جمعه 22 بهمن 1395 ساعت: 7:18