جمعه خاطره انگیز ما :)

ساخت وبلاگ

ما اصولا خیلی آدمای خاطره سازی هستیم ! خیلی هم خاطره بازیم ! کلا با خاطره حال میکنیم دیگه :))


مثلا روزی که با همسر و مادرانمون میرفتیم برای آزمایش که بعدش هم بریم حلقه و پارچه های بله برون رو بخریم ، ماشین همسر بنزین تموم کرد !

فک کنین که 8 صبح زنگ زدیم آی ایهالناس برامون بنزین بیارین ، اونم کجا ؟ روی پل !


خلاصه که ... امروز باباجان نهار دورهمی بیرون گذاشته بودن همون رستوران همیشگی ! خودمون بودیم غریبه و مهمون رودرواسی دار هم نبود شکرررررررررررررخدا !

خلاصه رفتیم و 1:15 رسیدیم و 1:27 سفارش دادیم و نشستیم نشستیم اردور خوردیم و نشستیم نشستیم و نشستیم و همینجووووور نشستیم ساعت شد 2:30 !

داداش جان عصبانی شد و خلاصش کنم رفت مدیریت رستوران رو خفت کنه که نبود و جانشینش بود و سفارش میز مارو برده بودن برای یک میز دیگه و نفهمیده بودن احمقا !.... نهایت بخاطر بیشعوریشون و دروغ گفتنشون و بی کفایتی رستوران ،  ب نشانه اعتراض بلندشدیم و اومدیم ! اولش همه مون ناراحت بودیم اما از در رستوران که درومدیم کلی خندیدیم و شاد شدیم !


بعدشم رفتیم کبابی نزدیک خونه کباب گرفتیم رفتیم خونه در شادی و خنده و خوش گذرونی ، خوردیم :-)


خاطره ای بود برای خودش ... با حضور قلب تپنده خانواده ، داداش جانم که دو روز دیگه برمیگرده :(


... عاشقتم خدا ......
ما را در سایت ... عاشقتم خدا ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7san-armd بازدید : 243 تاريخ : شنبه 11 دی 1395 ساعت: 9:49