همسرجان زنگ زده میگه گزارش کار بده خانوم جان !
منم ی لیست از کارهایی ک باید بیاد و انجام بده گفتم ، همچی خوشحال شد گفت جددددی اینارو تموم کردی ؟
گفتم هاهاهاااااا اینا نکرده هاشه ، بیا ک کلی کار داری :)
ازینجا ب بعد کارای من گره خورده ب ی سری کارای مردونه ! کارایی ک خودم میتونم انجام بدم ولی نمیخام از همین اول همسر فکر کنه که من چون میتونم همه کار بکنم ، پس اون نباید کاری بکنه ، اینجوری مسوولیت همه کارا می افته گردنم و اصلا دوست ندارم این سیستم رو .
من چون ب کارای مردونه ای ک بابا انجام میدادن علاقه داشتم ، همیشه وردست بابا بودم و از راه اندازی کولر بگیر تا نصب میل پرده و نصب لباسشویی و لوستر و تغییر شیرآلاتم بلدم ، بابا همه کارای فنی خونه رو خودشون انجام میدادن و من همه رو بلدم ولی دلم نمیخاد باعث بشه همسر عادت کنه ب این قضیه ... لذا من دست ب ابزار نخواهم زد ! شده پدرشوهر بیاد کارارو بکنه ، من نمیکنم ! چون کار من نیست ! هرچقدرم طول بکشه با اینکه بشدت رو اعصابمه اما تحمل میکنمو دایورت و مهم نیست ، باید از همین ابتدا همه چی سرجای خودش باشه .
خدا کمک کنه مسیری که میرم درست باشه ... خودم درست باشم و زندگیم درست باشه .
آمین
... عاشقتم خدا ......برچسب : نویسنده : 7san-armd بازدید : 234